حس آن پنجره ام...
که سالهاست...
کسی در پس آن ....
منتظر هیچ کس نیست...
اردیبهشتی که باشی...
هرچه قدرم که اذیتت کنند...
هرچه قدر هم که ناراحتت کنند...
هر چه قدر هم که فراموشت کنند...
هر چه قدر هم که ......
هیچی نمیگی...
فقط نگاه میکنی و ....
یه لبخند میزنی...
درست شبیه خـــــــــــــــــــودم!!!!!!!
صدای پچپچِ غم... خواب من به هم خورده است
دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
صدای پچپچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش
سکوت، در دلِ بیتاب من به هم خورده است
تو قابِ عکس مرا دیدهای، نمیدانی
نشاطِ چهرهی در قابِ من به هم خورده است
غم تو را نسرودم وگرنه میدیدی
که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است
هجای چشم تو را وزنها نمیفهمند
دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
غم که می آید ، در و دیوار با من شر شود
از تو میگوید دلم هر بار بامن، شر شود
تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟
از تو تا دورم، دلم انگار با من شر شود
باز میپرسی چطور اینگونه با من میکنی
تو دلت را جای من بگذار حتما شر شود
مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار با من شر شود
پیش تو بودن کنار او مرا بس، جان تو
در هراسم میصم تمار با من شر شود!!!!!!
مخاطب خاص
دچ