صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است

دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است

 

صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش

سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است

 

تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی

نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است

 

غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی

که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است

 

هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند

دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است